رفتن یا ماندن

ساخت وبلاگ

نمی دونم چجور آدمی میتونم باشم ولی اینکه دهنم چفت و بست نداره و زود هر چی از سرم میگذره رو میگم نه تنها برای بقیه بلکه برای خودمم آزار دهنده شده !

هردو ما مریض شدیم ... یعنی از صبحی که احساس ضعف داشتم و به بچه ها اعلام کردم که دارم مریض میشم فقط چند ساعت گذشته بود که پیام داد اونم حالش خوب نیست :( 

عذاب وجدان اینکه نکنه من مریضش کرده باشم داشت خفه ام میکرد. چیزی که بیشتر عذابم میده اینه که این  وسط نگران همه هست جز خودش ! نگران من بابام مامانم خواهرم .... 

نمی دونم تب شدیدم رو بهونه کنم یا هورمونای بهم ریخته امو... اما بهش گفتم... گفتم میدونم احتمالا دارم حرف بدی میزنم ولی کاش زودتر بری ، اونجوری خیالم راحته که حالت خوبه...

و اگر میدونستم انقدر از حرفم ناراحت میشه این دهنم رو می بستم! گفتم نگرانت بودن سخت تر از چیزیه که فکرشو میکنی .. ولی احتمالا این هم جمله ی بدی بود ... چون بهم گفت این منو خیلی ناراحت میکنه که هیچ کس دوست نداره من ایران باشم . 

خلاصه حالم بدتر از چیزیه که باید!  

...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 110 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1400 ساعت: 0:19