برای عزیزترین عمه دنیا

ساخت وبلاگ
والا راستش رو بخواید یادم نمیاد چندم چه ماهی فوت کرد.یادمه اون سال تو ماه رمضون

بود. هر سال می نویسم ازش و شاید این روند تا سال ها هم ادامه داشته باشه..

چون این داغی بود که سرد نشد،بدتر و بدتر شد.

دلتنگیش وسیع تر شد...عمیق تر شد.من که موقع خاکسپاریش یه قطره اشک

نریختم چطور شد که هر بار مزارش رو می بینم انگار یکی قلبم رو فشار میده؟

چرا عادی نمیشه پس؟این دلتنگی از کجا میاد؟

انگار اون زمان فکر می کردم رفته سفر و بر میگرده...چقدر نادون بودم.الان انگار یکی

میزنه تو صورتم میگه دیگه برنمی گرده...دیگه نمی بینیش.دیگه نمی بینش.

 

...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14